دوشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۹۰

در آغوش-برای احمد زید آبادی

مانا نیستانی

به فرمان من: همه اخم


مسعود بهنود

دشمن در لباس آب بازی و شادی آمده و ما باید نیروی خود را جمع کنیم و با فرمان همه اخم . همه چهره ها در هم به محل ماموریت برویم
.
با یک مقدمه به آب بازی برسم. در آغاز دهه چهل، حادثه پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ که رخ داد ما بی خبر بودیم اما کم کم حالیمان شد که چیزهائی در درون دل حکومت تکان خورده است. تازه ده سال از کودتای بیست هشت مرداد می گذشت، بحرانی که ابعادی جهانی پیدا کرد و خبر اول جهان شد. ایران که در همان سال های اول بعد از جنگ جهانی، با باج خواهی استالین و ماندن سربازان ارتش سرخ در آذربایجان، در صدر اخبار جهانی نشست و به تعبیر برخی از بزرگان اصلا باعث شروع جنگ تازه ای به نام جنگ سرد شد.
شکایت ایران از شوروی قهرمان جنگ که به رهبری استالین در جهان می درخشید، اولین امتحان سازمان تازه تاسیس ملل متحد بود، رجال ایرانی به بهترین وجهی از آن ماجرا بهره گرفتند، همه دشمنی ها را به پای حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کنار گذاشتند و آذربایجان درست یک سال فرقوی و جدا از ایران ماند، در ۲۱ آذر سال ۱۳۲۵ همه چیز به جای خود برگشت.

یکشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۹۰

چند سخن از آلبر کامو




-هیچ چیز منفورتر از احترام بر پایه ترس نیست.

– آزادی چیزی نیست جز فرصتی برای بهتر شدن.

– بشر تنها آفریده ای است که نمی خواهد آن باشد که هست.