دوشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۹۱

برای لمس آزادی تنم بدجوری میخواره






بزار خاکستری باشم
بکش آتیش به تقدیرم
منو سانسور نکن این بار
میخوام روی صحنه بمیرم
بپوش پوتینت رو دیره
بزن عقلش سر جاشه
برادر پا ی من گیره
بکش دستات رو ماشه
برای لمس آزادی تنم بدجوری میخواره
تموم فکر و ذکر من، فقط یک گوله کم داره
تو از چشم خوش رنگ زنای شهر بیزاری
بزن خالی شه این عقده
بزن آره تو حق داری


بهشت پاداش دستاته
یک کاری کن که توش جا شدی
بزن که پیش سجادت
دوباره روسفید باشی
بزار تسبیح و تو جیبت
تو پشتت گرم باتومه
بزن که خواهرم تنهاست
بزن که پرونده مختومه

برای لمس آزادی تنم بدجوری میخواره
تموم فکر و ذکر من، فقط یک گوله کم داره
تو از چشم خوش رنگ زنای شهر بیزاری
بزن خالی شه این عقده
بزن آره تو حق داری

هیچ نظری موجود نیست: