کشتند بسی در تب دوران طلایی
آورده به سر از همه سو درد و بلایی
محکوم شدند مادر و فرزند به جدایی
بنشسته در این درد چه درمان چه دوایی
ای مادر آزاده که از خطه مایی
دانم که از آزادگی اینگونه به پایی
دانم که به تنهایی در این بند ریایی
دانم که به جز مهر وطن نیست خطایی
خواهم که رسد جان تو را آب و غذایی
تا مانده به جا از تو رسد نور و صدایی
تا از نفست بر همه آورده هوایی
آورده به یاد همگان مهر و وفایی
شیری چو به پا هست تو آزاده کجایی
برپا شده با هم که رسد روز رهایی
ا.ه.ل ایرانی (اهلی) آذر 1391
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر