دوشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۹۱

گفتگوی جالب


گفتگوی کوتاه پاپ با استیون هاوکینگ فیزیکدان نظری و کیهان‌ شناسی بریتانیایی
پرسش اول هاوکینگ: چه کسی جهان را به وجود آورده؟
پاپ : خدا
پرسش دوم هاوکینگ: چه کسی خدا را به وجود آورده است؟
پاپ : خدا نیازی به "به وجود آورنده" ندارد.
نتیجه: پس ما قبول کردیم
که چیزی میتواند وجود داشته باشد که نیازی به خالق ندارد.
حال به پرسش اول بر میگردیم...

یکشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۹۱

رعنا


رعنا تی تومان گِله کِشه ،رعنا

تی غصه آخر مَره کوشه ،رعنا

دیل دَبَسی کُردآجانه،رعنا

حنا بَنَی تی دَستانه،رعنا

آی رو سیا ،رعنا !برگرد بیا رعنای

رعنای می شِی رعنا، سیاه کیشمیشه رعنا

آخه پارسال بوشوی امسال نِمَی ،رعنا

تی بوشو راه واش دَر بِمَی، رعنا

تی لِنگانِ خاش در بِمَی ،رعنا

آی رو سیا ،رعنا !برگرد بیا رعنای

رعنای می شِی رعنا، سیاه کیشمیشه رعنا

امسالِ سالِ چاییه ،رعنا

تی پِیر ،مِه داییه ،رعنا

جان من بوگو، مرگ من بگو رعنا

رعنای گُله رعنای! گل سنبله رعنای

رعنای بوشو تا لنگرود رعنای، خیاط بِدِی هیشکی نُدوت ،رعنای

خیاط وَچَی تَر کُت بُدوت ،رعنا

ترجمه :


سه‌شنبه، آذر ۱۴، ۱۳۹۱

خبر خوب

رضا خندان همسر نسرین ستوده در صفحه فیس بوک خود این خبر شادی بخش را اعلام کرد!

"بالاخره خبر خوب رسید
نسرین امروز پس از 49 روز به اعتصاب غذای خود پایان داد
ممنون از همه ی دوستان که در این مدت همدل و همراه ما بودند
به ویژه فعالین زنان که در این چند روز از کانال های مختلف پیگیر موضوع بودند.
در ملاقات استثنایی عصر امروز, نسرین با توجه به برداشتن محدویت قضایی مهراوه به اعتصاب خود پایان داد.
در این مورد بازهم سرفرصت بیشتر خواهم نوشت! "



دست مریزاد بانو،دست مریزاد!

شنبه، آذر ۱۱، ۱۳۹۱

یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان

آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید

یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان

یک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند

روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید

آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن

آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید

که گرفتستید دست ناتوانی را

تا توانایی بهتر را پدید آرید

آن زمان که تنگ می‌بندید

بر کمرهاتان کمربند

در چه هنگامی بگویم من

یک نفر در آب دارد می‌کند بیهوده جان قربان

جمعه، آذر ۱۰، ۱۳۹۱

بیش از این تحقیرمان نکن بانو!

بانو ستوده! ای سزاوارترین به نامت!تو را به جان عزیزانت دست بردار از تحقیر من!هر روز که می گذرد هر روز که می شنوم هنوز هم ایستاده ای شرمگین تر می شوم!بانو این همه  لگد کوبم نکن!بانو باور کن همه شجاعت و مردانگیم را که جمع کردم شد همین چند خط و چند تا like!بانو هر چه می کنی بکن فقط نمیر- نیاید آنروز-که نمی دانی چقدر باید پست بگذارم و like عزایت را گدایی کنم!بانو کاش اندازه سر سوزنی از تو در من هم دمیده شده بود!من و ما فقط سخن پردازان یاوه گوییم،بیاندیش رنجاندن جان عزیزت آیا میارزد به این همه کهولت،این همه ترس این همه سکوت این همه.......!
بانو بیش از این تحقیرمان نکن!

سکوت؟


بمان برایمان نسرین!


بمان برایمان نسرین!
در این زمانه بد
در این زمانه دشمن خو
بمان برایمان نسرین!

بمان برای مادر، مادر میهن
بمان برای مردم خاموش
بمان برای ملت ایران
بمان برایمان نسرین!

بمان برای نیما، برای مهرآوه
بمان برای هزاران هزار نیما و مهرآوه
بمان برای همسر، همراه و یار، رضا خندان
شجاع، فروتن، بیباک
و مثل خودت عاشق
عاشق تو، عاشق نیما، عاشق مهرآوه
عاشق این مردم
عاشق این خاک.

پنجشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۹۱

بایگانی مطبوعات ایران و کتاب جمعه



تو پست قبلی مطلبی داشتم که مقاله ای بود از احمد شاملو در هفته نامه جمعه.یه جستجو تو اینترنت من رو رسوند به سایت بایگانی مطبوعات ایران که  آرشیو 36 شماره ای این هفته نامه رو هم داره!برام جالب بود،گفتم شاید برای شما هم جالب باشه!

اولين یاداشت احمد شاملو در مقام سردبیر کتاب جمعه


روزهای سیاهی در پیش است. دوران پر ادباری که، گرچه منطقا عمری دراز نمی تواند داشت. از هم اکنون نهاد تیره ی خود را آشکار کرده است و استقرار سلطه ی خود را بر زمینه ئی از نفی دموکراسی، نفی ملیت، و نفی دستاورد های مدنیت و فرهنگ و هنر می جوید. اين چنین دورانی به ناگزیر پایدار نخواهد ماند، و جبر تاریخ، بدون تردید آن را زیر غلتک سنگین خویش در هم خواهد کوفت.

اما نسل ما و نسل آینده، در این کشاکش اندوهبار، زیانی متحمل خواهد شد که بی گمان سخت کمر شکن خواهد بود. چرا که قشریون مطلق زده هر اندیشه ی آزادی را دشمن می دارند و کامگاری خود را جز به شرط امحاء مطلق فکر و اندیشه غیر ممکن می شمارند. پس نخستین هدف نظامی که هم اکنون می کوشد پایه های قدرت خود را به ضرب چماق و دشنه استحکام بخشد و نخستین گام های خود را با به آتش کشیدن کتابخانه ها و هجوم علنی به هسته های فعال هنری و تجاوز آشکار به مراکز فرهنگی کشور بر داشته، کشتار همه ی متفکران و آزاد اندیشان جامعه است.

چهارشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۹۱

بدون شرح!


خشونت بی کلام


زخمی که نمی بینیم :
می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار و گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد س.ک.س.ی تر باشد خانه دارتر باشد عاقل تر باشد.


43 روز!

استقامتت بانو دماوند را به سخره گرفته است!




روز چهل  وسوم اعتصاب غذا!



سه‌شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۹۱

نصب آفلاین آپدیت Visual Studio 2012

آپدیت جدید مایکروسافت برای Vs 2012 ارائه شده و قابل دریافته!فقط یه مشکل کوچیک وجود داره : برای نصب باید فایل نصب کننده (web installer) رو دانلود کنید و بعد با اجرای اون ادامه عملیات نصب از طریق دانلود فایل ها از اینترنت تکمیل میشه که برای هر بار نصب مجبورید این کار رو انجام بدید!!تو این پست یه راه حل ساده معرفی می کنم که از اون طریق می تونید فایلهای نصب رو رو سیستم خودتون دانلود کنید وبعد از اتمام دانلود بصورت افلاین آپدیت رو نصب کنید!
تو قدم اول به این آدرس برید و فایل نصاب آپدیت (عبارت بهتری پیدا نکردم)رو دانلود کنید


ستودنی



کشتند بسی در تب دوران طلایی
آورده به سر از همه سو درد و بلایی

محکوم شدند مادر و فرزند به جدایی
بنشسته در این درد چه درمان چه دوایی

ای مادر آزاده که از خطه مایی
دانم که از آزادگی اینگونه به پایی

دانم که به تنهایی در این بند ریایی
دانم که به جز مهر وطن نیست خطایی

خواهم که رسد جان تو را آب و غذایی
تا مانده به جا از تو رسد نور و صدایی

تا از نفست بر همه آورده هوایی
آورده به یاد همگان مهر و وفایی

شیری چو به پا هست تو آزاده کجایی
برپا شده با هم که رسد روز رهایی

 ا.ه.ل ایرانی (اهلی) آذر 1391

دوشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۹۱

زمستان است




خدایا می دانی لابد زمستانت برای همه به یک معنی نیست!می دانی حتما ای داناترین عالم!!!خوب می دانی سرمای زمستانت برای یکی یعنی ننه سرما و پالتو و چکمه چرمی و برای یکی یعنی دیو سفید و پوست ترک خورده!از زمین تا آسمان فرق است در تفسیر زمستان با جیبهای پر یا خالی!به زمستانت بگو-لابد تو هم ننه هم ننه سرما صدایش می زنی -برکتت پیش کش لوطی گری کند و اینورها پیدایش نشود!بگو به ننه سرمایت هنوز آذربایجان خانه ندارد بگو برای بچه های خیابان زمستان و تابستان ندارد خانه شان خیابان است!بگو به ننه سرمایت مردمان اینجا به حد کافی سرد هستند نیازی به آمدنش نیست!

شنبه، آذر ۰۴، ۱۳۹۱

تا چه اندازه باید صبر کنیم؟


عفو بین الملل متنی را برای امضای همگانی روی اینترنت منتشر کرده است.در این متن هر امضاء کننده ای خواستار آزادی بی درنگ نسرین ستوده می شود . این متن به انگلیسی است
 و انتظار می رود هزاران تن در سراسر جهان آن را امضا کنند . شما هم امضا کنید
برای ثبت نام اینجا را کلیک کنید .

http://www.amnesty.org.au/action/action/30434/?utm_medium=facebook&utm_source=3Pshare&utm_campaign=IAR

سه‌شنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۹۱

بیست دلاری

یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد
 او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟
 دست ها بالا رفت.
او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.
او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟
 باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. 
اگر این کار را کنم چه؟
 او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد بعد آنها را برداشت و گفت: مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را میخواهد؟
 بازهم دستها بالا بودند سپس گفت: هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید.
 اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم .
 و ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.
شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید. کثیف یا تمیز،مچاله یا چین دار شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.
ارزش ما در کاری که انجام می دهیم یا کسی که می شناسیم نمی آید ارزش ما در این است که: ما که هستیم؟ هیچ وقت فراموش نکن که بعدازهراحساس شكستي باز هم ؛ براي خود ودوستانت هميشه بهترين خواهي ماند

شنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۹۱

سوءتفاهم فرهنگي مخصوص ديپلمات‌ها

سوءتفاهم فرهنگي مخصوص ديپلمات‌ها
مگر وزارت خارجه آقاي سلحشور ندارد

پگاه آهنگراني



چندي پيش شايعه شده بود كه يكي از مقامات سفارت ايران در برزيل دست به عملي زده كه كلي باعث سرشكستگي اخلاقي و فرهنگي كشور شده است. البته وزارت امور خارجه ايران سريعا قضايا را تكذيب و رفع و رجوع كرد و آن را سوءتفاهم فرهنگي دانست. بحمدالله از اين وصله‌ها به ما نمي‌چسبد. در اصل موضوع و تكذيبيه اظهارنظري نمي‌توان كرد، چون يكي خبري مي‌دهد و يكي تكذيب مي‌كند و اطلاعات ناقص ما هم كه مثل هميشه امكان قضاوت را از ما سلب مي‌كند. اما با خود فكر كردم اگر اين ماجرا حتي در حد شايعه در حوزه سينما و هنر رخ مي‌داد، دوستان غيور چگونه خاك آنجا را به توبره مي‌كشيدند و يك‌شبه سينما و سينماگر را با هم تعطيل مي‌كردند. اين فقط به تفاوت عملكرد دو وزارتخانه و دو وزير مربوط نمي‌شود، بلكه از نگاه دوگانه سياستمداران ما است كه يكي شايعه عمل خلاف شوونات اخلاقي يك ديپلمات در استخر عمومي در برزيل را سوءتفاهم فرهنگي قلمداد مي‌كند، آن هم درباره سفارتخانه‌يي كه ويترين بين‌المللي ما است و آن يكي، فقط كافي است موقع رانندگي باد روسري‌اش را كمي عقب بزند، مرتكب خطاي نابخشودني مي‌شود و جامعه‌يي را به فساد مي‌كشاند. آيا حساسيت وزارت خارجه كمتر از وزارت ارشاد است؟ آيا غيرت وزارت خارجه كمتر از وزارت ارشاد است؟آيا جنسيت فرد در ميزان جرم موثر است؟آيا اگر محل جرم در آب يا خشكي باشد، قضايا فرق مي‌كند؟و آيا مگر وزارت خارجه آقاي سلحشور ندارد؟شايد هم به خاطر اين است كه هنرمند حق ندارد دچار سوءتفاهم‌هاي فرهنگي شود و اين فقط از امتيازات ويژه ديپلمات‌هاست. ما كه از اين قضايا سر درنياورديم، از اين دست به قول معروف معيارهاي دوگانه تا دل‌تان بخواهد پيدا مي‌شود و اين يكي نوبر امسال بود.




شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۹۱

خداحافظ زیبا

این ترانه معروف به زمان جنگ جهانی دوم برمی‌گردد و توسط گروه چپ ضد فاشیست ایتالیا خوانده شده. امروزه نیز این ترانه در ایتالیا بعنوان ترانه‌ی گروه‌های چپ شناخته می‌شود
. ترانه‌سرای این آهنگ ناشناس است


یک روز صبح از خواب برخواستم
آه خداحافظ زیبا، خداحافظ زیبا، خداحافظ زیبا، خداحافظ زیبا، خداحافظ، خداحافظ
یک روز صبح وقتی از خواب برخواستم
دشمن همه جا را گرفته بود
ای مبارز
مرا باخود ببر
آه خداحافظ زیبا، خداحافظ زیبا، خداحافظ زیبا، خداحافظ زیبا، خداحافظ، خداحافظ
زیرا من برای شهادت آماده‌ام

اگر بعنوان یک مبارز کشته شدم
ای مبارز
آه خداحافظ زیبا، خداحافظ زیبا، خداحافظ زیبا، خداحافظ زیبا، خداحافظ، خداحافظ

اگر بعنوان یک مبارز کشته شدم
تو باید بیایی و مرا به خاک بسپاری

مرا در کوهستان به خاک بسپار
و گلی برروی قبر من بکار

فقط دردش کم باشه !

رامبد کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت .
همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد . پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد .
وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشید آقا ! یه کمربند می خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرم هست ... .
مغازه دار میگه : به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ، ...
پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت .
- فرقی نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه !

نویسنده :ستاره هاشمی

سه‌شنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۹۱

گریه کن ترانه!گریه کن!


عکس ترانه اکبری، دختری ۱۲ ساله را بعد از یک بمب‌گذاری انتحاری در کابل در دسامبر سال ۲۰۱۱، در روز عاشورا، نشان می‌دهد.


در باره عکاس:

 مسعود حسینی زاده افغانستان است!
در هنگام اشغال افغانستان توسط شوروی سابق، پدر او دستگیر شد و خانواده او به ایران آمدند. او در سال ۱۹۹۶، دوره دبیرستان را در ایران به اتمام رساند.
 بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان به کابل رفت و عضو مرکز فرهنگی‌ای شد که توسط نشنال جئوگرافیک بنا نهاده شده بود. از سال ۲۰۰۷، عضو آژانس خبری «فرانس پرس» است و عکس‌هایی از جنگ و تروریسم می‌گیرد.

مسعود حسینی برای این عکس برنده بخش  Breaking News  در پولیتزر ۲۰۱۲ شده است!
منبع:یک پزشک

سه‌شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۹۱

علی برخیز


دلتنگی




دلم تنگه که شالت رو دوباره سبز بندازی

دلم دلتنگه حرفاته: که فردامون و میسازی

دلت لبریز از خونه ولی مردونه ایستادی

بریدن پاتو از خونه، نمیدونن نیفتادی

نمیدونن تو زندون هم، نه کم میشی نه میمیری

هنوزم دست بانو رو بلند و سبز میگیری

دلم از دستشون خونه، همونایی که بی رحمن

از آزادی چه میدونن فقط باتومو میفهمن

دوشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۹۱

برای لمس آزادی تنم بدجوری میخواره






بزار خاکستری باشم
بکش آتیش به تقدیرم
منو سانسور نکن این بار
میخوام روی صحنه بمیرم
بپوش پوتینت رو دیره
بزن عقلش سر جاشه
برادر پا ی من گیره
بکش دستات رو ماشه
برای لمس آزادی تنم بدجوری میخواره
تموم فکر و ذکر من، فقط یک گوله کم داره
تو از چشم خوش رنگ زنای شهر بیزاری
بزن خالی شه این عقده
بزن آره تو حق داری


بهشت پاداش دستاته
یک کاری کن که توش جا شدی
بزن که پیش سجادت
دوباره روسفید باشی
بزار تسبیح و تو جیبت
تو پشتت گرم باتومه
بزن که خواهرم تنهاست
بزن که پرونده مختومه

برای لمس آزادی تنم بدجوری میخواره
تموم فکر و ذکر من، فقط یک گوله کم داره
تو از چشم خوش رنگ زنای شهر بیزاری
بزن خالی شه این عقده
بزن آره تو حق داری